She and I

Today we had a good time. She wanted to visit a eye doctor! Recently she's suffering form a frequent headache. I think she has to wear glasses. We made a appointment on Tue.

after that we spend   talking about our life park near Sed khandan. We really had a good time.

The moment I arrived home she text me: 

امروز روز خوبی بود. با اینکه انگشت پام کبود و سفت شده کلی هم درد می کنه ولی بهم خیلی خوش گذشت کلی انرژی گرفتم. وقتی کنارم می شینی، با هم حرف می زنیم، کنارم راه می ری دستتو دور کمرم یا گردنم می ندازی کلی انرژی می گیرم


Comments

Popular posts from this blog

A Poem by Victor Hugo "I wish you"

میان عاشق و معشوق هیچ حایل نیست / تو خود حجاب خودی حافظ از میان بــرخیز

Australia